قدیم وقتی میخواستی زن بگیری یه دیپلم میگرفتی دوسال میرفتی خدمت مقدس سربازی بعد دو تا اطاق کرایه میکردی دست همسر مهربانتو میگرفتی می بُردی سر زندگی.
الان دیگه علم پیشرفت کرده
یعنی با دیپلم و پایان خدمت و دو تا اطاق، پاستیل خِرسیم تو صفحه دوم شناسنامت نمیندازن.
برا همین الان برا اینکه زن بگیری باید بری لیسانس بگیری، با لیسانس که کار نمیدن که، بعد باید بری فوق لیسانس بگیری، بعد بدون پایان خدمت که به کسی کار نمیدن .
بعد با مدرک فوق لیسانس باید دوسال بری خدمت مقدس سربازی.
بعد که از اونجا اومدی سربازیت تموم شد باید بگردی دنبال کار ماهی 800 هزار تومن که باز با ماهی 800 هزار تومن پاستیل خِرسیم توصورتت نمیدازن ، در نتیجه میری سراغ یه کار دوم.
بعد با کمک پدر،اقوام، خویشان، دوستان، همسایه بالاخره میتونی رو پای خودت وایسی بعد که رو پای خودت وایسادی، شُده 42 سالت بعد در سن 42 سالگی باید بگردی تو شهر ببینی زن بت میدن یا نه!
مورد داشتیم واسش خواستگار اومده ،
با خواستگارش عکس انداخته گذاشته فیسبوک ،
بالاش نوشته: یه روز خوب با یه خواستگار خوب خخخ :))))
ما مردمانی هستیم که:
به راحتی به هم دُروغ میگیم
وَلــــی ...
بـزرگــتــریـن معیــارمون ببرای شــروع دوستی
"صـِـداقـَـتــــه"
مَردم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت
مجبوری که برای اون زندگی کنی.
برای مَردم خیلی مهمه که تو ...
چی میپوشی؟
کجا میری؟
چند سالته؟
بابات چیکارس؟
ناهار چی خوردی؟
چند روز یه بار حموم میری؟
چرا حالت خوب نیست؟
چرا میخندی؟
چرا ساکتی؟
چرا نیستی؟
چرا اومدی؟
چرا اینطوری نوشتی؟ عاشق شدی؟
چرا اونطوری نوشتی؟ فارغ شدی؟
چرا چشات قرمزه؟ حشیش کشیدی؟
چرا لاغر شدی؟ شکست عاطفی خوردی؟
چرا چاق شدی؟ زندگی بهت ساخته؟
و چراهای بسیاری که تا جوابش رو بدست نیاره دست از سرت ور نمیداره.
مَردم ذاتا قاضی به دنیا میاد.
بدون ِ اینکه خودت خبر داشته باشی،
جلسه دادگاه برات تشکیل میده،
روت قضاوت میکنه،
حکم برات صادر میکنه و در نهایت محکوم میشی.
مَردم قابلیت اینو داره که همه جا باشه،
هرجا بری میتونی ببینیش، حتی تو خواب.
اما مَردم همیشه از یه چیزی میترسه،
از اینکه تو بهش بی توجهی کنی، محلش نذاری، حرفاش رو نشنوی و کاراش رو نبینی.
پس دستت رو بذار رو گوشت، چشمات رو ببند و بی توجه بهش از کنارش عبور کن و مشغول کار خودت شو
این تنها راه حل برای مقابله با "مردم" است.
فقط یه ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﻪ ﻛﻪ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺩﻝ ﺳﻴﺮ ﻏﻴﺒﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ
ﻭ برای عالم و آدم ﺣﺮﻑ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻩ و آﺧﺮﺷﻢ ﻣﻴﮕﻪ :
ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﻣﺎ ﭼﻪ!ما به کسی کاری نداریم!
هر کی ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺵ زندگی میکنه ..!
یـه رابـطـه فـقـط مـخـصـوص دو نـفـره…
ولـی بـعـضـی احـمـق ها
.
.
.
.
.
.
.
.
شـمـارش بـلـد نـیـسـتـن !
هیچ وقت دیر نمیشود وقتی من پای خواستنت باشم .
به خاطر تو درد میکشم اما دست نمیکشم از خواستنت ! حالا هر چقدر میخواهی خیانت کن ، مرا نبیبن ، دلتنگم کن ، اما عاقبت روزی خسته از همه دروغ هایت باور میکنی که تو هم مرا دوست داری ! نگران نباش هیچ وقت دیر نمیشود ...
شبها وقتی میخوای بخوابی
می بیبنی کسی را نداری که الان بهت فکرکنه
هر چند شاید باشند کسانی که در فکرت هستند
اینجاست که می فهمی
برخلاف شلوغیه دورت....... خیلی تنهایی
عشق تو شوخي زيبايي بود که خداوند با قلب من کرد !
زيبا بود امّا ... شوخي بود ! ... ...
حالا . . .
تو بي تقصيري !
خداي تو هم بي تقصير است !
من تاوان اشتباه خود را پس ميدهم . . . !
تمام اين تنهايي تاوان « جدّي گرفتن آن شوخي » است....
راستی
آیا خیانت
میتواند راه حلی بر بی مرادی احساس باشد؟
اصلا خیانت چیست؟
تنها شبی هم خوابگی بر روی تختی نامش خیانت است؟
یا نگاهی که میلغزد بر چشمی؟
آیا خیانت واژه ایست که ساخته ایم تا منع شویم؟
یا ساخته ایم که گناه را معنی کنیم؟
آیا تا به حال ذهنت درگیر خیانت بوده؟
آیا تا به حال چشمت به "اویی" که "تو" نبود افتاده؟
آیا خیانت برای لذت است
یا برای عقده های فرو خورده در پستوی تنهایی؟
محتاج به باورها میشویم
وقتی ورای حقیقت قلم میزنیم
آیا رسیدن ، پایان پاک بودن است؟
شاید که نیامدی تا خیانت نکرده باشیم
دلگیر نشو
گاهی خیال میکنم راضیم به نبودنت
راضیم که نباشی و من عاشق بمانمت
راضیم که نشنوم شعر کدام شاعر را میخوانی
دورتر بمان
بگذار من عاشق بمانم و تو معشوق
................................................
خیانت حس گم شدن در این واژه ها بود
و من خیانتم فکر کردن به خیانت تو
مرا ببخش
من هم گاهی به خیانت می اندیشم
همانگونه که تو می اندیشی
محمد ولی فروتن
اگه وقتی میخنده خوشگل تر میشه؛
اگه لباسش خیلی بهش میاد
اگه خطش محشره
اگه صداش بی نظیره
اگه خوب شرایط ِ بحرانی رو کنترل میکنه
اگه بهتون آرامش میده
اگه میتونه غافلگیرتون کنه
اگه صدای نفساش آرومتون میکنه،
اگه دوست دارین سربه سرش بذارید که بهتون بگه دیوونه!
اگه بهش میگید رفتم که نرو گفتنش رو بشنوید!
اگه مهربونه،
اگه ماهه،
اگه خوبه،
اگه دست هاشو دوست دارید...
بهش بگید .. خب؟ .. بهش بگید .. دیر میشه ...
هرچی میری جلو خرابتر میشی
نمیدونی به کی باید جواب پس بدی!
نشد یکی از این شبات رنگی
هرجوری حالا تلاش کردی
و دوباره میخوری چوب صبوریو
زندگی پیرت میکنه تو همین جوونیا
تو داری اینو همینجوری میخونیو رد میشی ازش...
ولی هیچکس نمیدونه چه غم بزرگی تو وجودمه و حتی به رومم نمیاره
من ســــردرگمم
خودمم به خودم نمیتونم کمک کنم
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺖ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﻢ
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺣﺖ ﻫﻢ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭ ﻧﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
ﻋﺰﯾــــــﺰﻡ، ﻫﻤﯿﺸــﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺧـــــــﺮ ﺑﻪ
ﺗﻮﺭﺕ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻩ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﯾﻪ ﮔﺮﮒ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺕ ﻭ
ﺗﯿﮑﻪ
ﺗﯿﮑَﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ !!!
خدایا خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم...
بارانی بفرست،چتر گناهم را دور انداخته ام...
ϰ-†нêmê§ |